آزادگان بی تردید سند افتخار دوران شکوه ایثار و اخلاص و از خودگذشتگی هستند، ۲۶ مرداد بهانه ای است تا بار دیگر گوشه ای از رشادت ها و پایمردی های آنها را بازتاب دهیم.

به گزارش نوای آبیدر،‌بیست و ششمین روز از مرداد ماه یادآور بازگشت سرافرازانه آزادگان به میهن در سال ۱۳۶۹ و فرصتی برای مرور رشادتهای این غیور مردان است.

 

سال ۱۳۶۹ سالی پر تلاطمی برای مردم ایران بود، در گرماگرم تابستان، روز ۲۶ مرداد سال ۱۳۶۹ بالاخره جمهوری اسلامی ایران با سربلندی توانست رزمندگانی را که مجاهدانه از دین و شرف و خاک کشور دفاع کرده بودند و در دست دشمن اسیر شده بودند ، به وطن بازگرداند.

 

روز ۲۶ مرداد سال ۱۳۶۹، میهن اسلامی شاهد حضور اولین گروه آزادگان سرافرازی بود که پس از سال ها اسارت در زندان ها و اسارتگاه های رژیم بعث عراق، قدم به خاک پاک میهن اسلامی خود گذاشتند.

 

دردهای ۳۰ ساله آزاده کرد اهل سنت از دوران اسارت

حاج خالد احمدی آزاده کُرد اهل سنت ساکن سنندج در گفتو با خبرنگار کردتودی اظهار داشت:  ۱۸ مرداد سال ۶۵ به سربازی اعزام شدیم و همراه دوستان سنندجی آقایان جمال شیخ احمدی و حبیب الله امیری در لشکر ۲۱ حمزه سید الشهدا سازماندهی شدیم.

 

وی گفت: دوران مقدس سربازی را کنار رزمندگان اسلام در جبهه جنوب مشغول به خدمت بودیم تا اینکه در ۲۲ مرداد سال ۶۷ در جریان حمله سراسری رژیم بعث به مرزهای ایران اسلامی در منطقه عین خشک به اسارت در آمدیم و ما را پس از اسارت به اردوگاه العماره در جنوب غرب عراق و مرز عربستان سعودی انتقال دادند و پس از مدتی همه ما را به بغداد آوردند و برای تحقیر شخصیتمان در شهر گرداندند.

وی افزود: پس از تحقیر شخصیت اسرا همه ما را به شمال غربی عراق و نزدیک مرز ترکیه در اردوگاه الرمادیه ۶ انتقال دادند و هر ۱۰۴ نفر را در یک آسایشگاه قرار دادند.

ما را در آسایشگاه ۱۳ اسیر کردند و در طول شبانه روز به انواع مختلف ما را شکنجه روحی و جسمی می کردند که نمونه ای از این شکنجه ها در فیلم های به نمایش درآمده در صدا و سیما طی این سال ها به هموطنان نشان داده شده است، وضعیت در اردوگاه آنقدر سخت بود که نوشیدن یک لیوان دل سیر آب یا یک وعده غذای کافی برامون آرزو شده بود، حتی چای را در داخل سطلی بزرگ برامون می آوردند و یک قرص نان کوچک به هر نفر می دادند که اصلا نمی توانستیم با آن عطش گرسنگیمان را برطرف کنیم.

این آزاده کُردستانی به تلخ ترین خاطره دوران اسارت اشاره کرد و گفت: دوران اسارت کلا برایمان سخت و تلخ بود اما تلخ ترین خاطره دوران اسارتمان زمانی بود که مطلع شدیم حضرت امام خمینی(ره) به ملکوت اعلی پیوستند و آن روز ناامیدی بزرگی بر همه ما استیلا یافت.
غصه و ماتم آنچنان بر آسایشگاه های اردوگاه خیمه زده بود که انگار تمام امیدهایمان از بین رفته و تا چندین روز این جو بر اردوگاه حاکم شد.

وی همچنین به شیرین ترین خاطره دوران اسارت اشاره کرد و خاطر نشان کرد: پس از ۲۵ ماه و ۱۸ روز اسارت موقع غروب آفتاب بود که همه ما را آوردن محوطه اردوگاه و سپس سوار ماشین کردند و آن شب شاهد روشنایی هایی غیر از نورافکن های داخل اردوگاه بودیم و فهمیدیم که اتفاقی در حال رخ دادن است،۳۰ شهریورماه ۶۹ بالاخره چشم ما به دیدن خانواده و دوستانمان روشن شد و به میهن بازگشتیم.

آن ایام هیچ وقت از یاد و ذهن بنده خارج نمی شود و آن شور و شوق همیشه در ذهنم تداعی می شود.

وی در پایان گفت: الان با گذشت بیش از ۳۰ سال از ورود آزادگان به میهن اسلامی امیدوارم جوانان و نسل های آینده ساز میهن با تقویت حافظه تاریخی خویش و مطالعه اسناد دفاع مقدس قدردان خون پاک هزاران شهید گلگون کفن و ایثارگری های جوانان نسل اول انقلاب باشند و همواره حافظ دستاوردهای نظام مقدس اسلامی باشند.

 

عدم نظارت نماينده سازمان ملل سخت ترين شكنجه دوران اسارت بود

«مصطفی مظفری» كه ۲۷ ماه اسارت را در اردوگاههای اسرای ايرانی در رژیم بعث عراق تحمل كرد، ۳۰ مرداد ۱۳۶۹ به ميهن اسلامی بازگشت.

وی در گفتوگو با خبرنگار کردتودی اظهار داشت: در سن ۲۰ سالگی وارد جبهه های حق علیه باطل شدم و در عملیات رمضان به همراه ۱۱ تن از همرزمانم به اسارت نیروهای بعثی عراق درآمدیم و ۲۷ ماه در دوران اسارت بودم که در بیست و ششم مرداد سال ۱۳۶۹ به آغوش میهن بازگشتم و بعد از آن نیز در سنگر کار و تلاش به عنوان کشاورز مشغول فعالیت شدم.

این یادگار دفاع مقدس گفت: طبق توافق نامههای بين المللی هويت اسرای جنگی بايد توسط سامان ملل ثبت شود اما رژيم بعث عراق از اين امر ممانعت میكرد و اين موضوع باعث شده بود بسياری از اسرا به نام جاويدالاثر شناخته شوند.

 

مظفری یادآور شد: زندگی در اين اردوگاه نيز سختیهای خود را داشت و تراكم زياد و گرمای شديد امكان استراحت را از اسرا گرفته بود.

این آزاده کردستانی با بیان اینکه همه روزهای اسارت خاطره است، افزود: لحظهای که به دست دشمن اسیر شدم به هیچ وجه فکر نمی کردم زنده بمانم، لذا اشهد خود را خواندم و خود را به دست تقدیر سپردم چرا که تمامی اسرا در زمانی که در اسارت بودند واقعا روزهای سختی را پشت سر گذاشتند به طوری که معنای واقعی این حرف را فقط یک اسیر خواهد فهمید.

وی اضافه کرد: زمان اسارت شاهد رفتارهای بسیار وحشتناک بعثیها با اسرای ایرانی بودیم، آنها هر طور که میخواستند با ما رفتار می کردند و هرگز اجازه رفتارهایی که حق ما بود را به ما نمیدادند.

این آزاده کردستانی به یکی از خاطرات روزهای اسارت اشاره کرد و گفت: معمولا بچههای اردوگاه نیمههای شب بیدار می شدند و نماز شب میخواندند و خواندن نماز شب نیز به دور از چشم نگهبانان عراقی بود، یکی از دوستان ما که بسیار مخلص بود یک شب برای خواندن نماز شب بیدار شده بود که نگهبان عراقی متوجه شد و فردای آن روز وی را  داخل محلی از اردوگاه  بردند و تا حد مرگ شکنجهاش کردند.

 

مظفری با اشاره به اینکه روزهای اسارت روزهای سخت و طاقت فرسایی بود، خاطرنشان کرد: همه کسانی که در اسارت بودند به خاطر حفظ ارزشها و آرمان دین و انقلاب هرگز خم به ابرو نیاورده و بعد از آزادی و بازگشت به میهن عزیزمان نیز پای اهداف و آرمانهای امام و رهبری ایستاده اند.

وی تاکید کرد: بيش از ۸۴۰ كردستانی سالها اسارت را در زندانهای رژيم بعث عراق تحمل كردند كه ۱۴ نفر از آنها در دوران اسارت به درجه رفيع شهادت نايل شدند و ۸۸ نفر نيز بعد از بازگشت وفات كردند لذا ۲۶ مرداد ۶۹ نقطه عطفی در تاريخ دوران جنگ تحميلی بوده و بازگشت آزادگان اين اسوههای ايثار و مقاومت به ميهن اسلامی به غنای اين حماسه ايرانيان افزود.

 

دوران اسارت یک زندگی سازنده برای آزادگان بود

حسينعلي دلشاد یکی از آزادگان دفاع مقدس ساکن شهرستان بیجار در گفتگو با خبرنگار کردتودی اظهار داشت: متولد ۱۳۴۵هستم و در شهرستان بيجار زندگي مي كنم که مدت ۵۵ ماه در زندان رمادیهدر اسارت دشمن بعثی عراق بودم در حال حاضر بعنوان مدیر ثبت احوال بخش کرانی مشغول خدمت هستم.

وی با بیان اینکه دوران اسارت یک زندگی است و همچون سایر اوقات فراز و نشیب و دوره های خوشی و تلخی داشت، افزود: وحدت رزمندگان و ایثار بهترین و شیرین ترین اتفاقات در دوران اسارت بود که با شنیدن خاطرات، با امکانات کم و همه سختیهایی که داشت، یکی از بهترین دوران زندگی من بود.

این آزاده سرافراز بیجاری در مورد نحوه اسارت خود گفت: سال ۱۳۶۴ به خدمت مقدس سربازي اعزام شدم بعد از سه ماه آموزشي در پادگان آموزشي اجبشير ما را به لشكر ۵۷ ذوالفقار اعزام كردند و در مهر ماه ۶۴ ما را به منطقه عملياتي شرهاني و زبيده بردند وتا سال ۶۵ در منطقه بودم و در همان تاريخ ساعت  ۳ نصف شب در حالي كه  ۳۴ نفر خط نگهدار بوديم از طرف نيروهاي دشمن مورد حمله قرار گرفتيم وتا ساعت ۹ صبح ما توانستيم مقاومت كنيم اما هنگامي كه تانك هاي دشمن وارد خط ما شد درحالي كه تعداد ۱۹ نفر شهيد شدند بقيه ما در حالي كه زخمي هم داشتيم به اسارت در آمديم اما به لطف خدا سه روز بعد نيروهاي غيور ايراني توانستند همان خط را از آنها پس بگيرند.

دلشاد ادامه داد: ساعت ۹ صبح كه خط به دست نيروي دشمن افتاد ما را از شرهاني به العمار و از العمار نيز به بغداد انتقال دادند.

وی تصریح کرد:  طبق اعلام دوستان ساعت ۹ شب بود که ما را به مكاني به اسم سياه چال كه ده نفر از نيروهاي عراقي روبروي هم ايستاده بودند و ما بايد از بين آنها عبور مي كرديم انتقال دادند و به  داخل سياه چال می رفتیم ، در حین ورد به سیاه چال نيرو هاي عراقي با كابل و سيم ما را مي زدند و همانجا از ناحیه دست وچشم آسيب ديدم.

این آزاده بیجاری در مورد انتقال ارزش های هشت سال دفاع مقدس به نسل کنونی بیان داشت: اگرجوان ها واقع بين باشند با نگاه كردن به فيلم هاي دفاع مقدس و از طريق خواندن كتاب مي توانند با انقلاب و دفاع مقدس و شهدا آشنا شوند، جوانان بايد بدانند كه شهداي ما چه دلاور مرداني بودند، كه ما ۴۰كيلو متر از خاك عراق را گرفته بوديم به نحوي كه نيروهاي عراقي مي گفتند اين خاك ماست شما چطور به اينجا آمده ايد.

دلشاد در بیان خاطره ای از دوران اسارت اظهار کرد: در زمان اسارت برنامه های مختلفی اجرا و کاردستی و ماکت های مختلفی به بهانه ها و مراسمات مختلف ساخته میشد.

وی عنوان کرد: در اردوگاه عراق بيشتر كتابهاي انگليسي و قرآن وكتابهاي ديني مطالعه مي كردم و به دوستان خودم هم آموزش می دادم .

آزاده بیجاری تاکید کرد: از مردم می خواهیم اين انقلاب را كه حاصل دسترنج چندين هزار شهيد و جانباز است را حفظ كنند و با توجه به فرمايش امام (ره)كه فرمودند نگذاريد اين انقلاب به دست نا اهلان بيفتد بايد كاري كنيم كه تا ابد اين فرمايش حضرت امام خمینی (ره) را رعايت كنيم.

دلشاد اضافه کرد: در دوران اسارت با چشم خودم ديدم كه در سنگرهاي دشمن انواع آلات لهو ولعب و…وجود داشت در حالي كه از سنگرهاي خودي صداي دعاي كميل،دعاي زيارت عاشورا و دعاي توسل به گوش ميرسيد  .

وی تصریح کرد: توقع خاصی از مسئولان نداریم؛اما همه مسئولان باید بدانند با توجه به سختی هایی که برای این انقلاب و نظام اسلامی کشیده شده به فکر مردم بودن اهمیت خاصی دارد.

 

روایتی از خاطرات آزادگان شهرستان بانه

 

حاج علی شریف زاده از جمله آزادگان سرافراز است که از نخستین روزهای جنگ تحمیلی در جبهه های حق علیه باطل حضور داشته و حدود ۸ سال عمر خود را در اسارت به سر برده است.

وی می‌گوید: از اهالی روستای کریم آباد از توابع شهرستان بانه است که در سال ۶۸ در منطقه سلیمانیه عراق توسط رژیم بعثی عراق اسیر می‌شود.

شریف‌زاده بیان کرد: اگر از بی رحمی های رژیم بعثی عراق صحبت کنم که چه برخوردی با همسنگرانم داشتن سالیان ،سال به درازا خواهد کشید، شش ماه هر روز زیر شکنجه های طاقت فرسای این رژیم بودم اما با ایمان به باورهایی که داشتم نتوانستند از من اعترافی بگیرند

یکی از آزادگان می‌گوید: در مرز پنجوین، توسط رژیم بعثی عراق اسیر شدم و مدت ۷ سال در اسارت بودم.

حاجی علی “کیوره گیوزه” گفت:از اهالی روستای کیوره گیوزه است ،وقتی اسیر شدم مرا به شهر “چوار تا “از توابع عراق بردند و زیر شکنجه های سخت و بی امان به خدا پناه بردم هر چند این رژیم ادعای مسلمانی داشت اما نیروهایش هیچ وقت از اهل ایمان نبودند و تا اسمی از رب  می شنیدن مثل شیاطین بیشتر عصبانی می شدند و تا حد مرگ شکنجه ات می‌دادند.

 

سعید امین پور از آزادگان دفاع مقدس در این باره می گوید در سال ۶۷ در منطقه سورکوه به اسارت رژیم بعث درآمدها به مدت ۱۰ سال از عمر خود را در اسارت رژیم منحوس بعثی بودم.

وی افزود : رژیم بعثی عراق نظامی و غیرنظامی را سرباز امام خمینی (ره) می دانست و هرکس را به اسارت می‌گرفت شکنجه می داد در واقع او دشمن ملت ایران بود چرا که جنایات رژیم بعثی شاهد این ماجرا است که فقط زنان و کودکان و غیرنظامیان را هدف قرار می‌دهد.

وی می‌گوید: از اهالی روستای کریم آباد از توابع شهرستان بانه است که در سال ۶۸ در منطقه سلیمانیه عراق توسط رژیم بعثی عراق اسیر می‌شود.

 


شریف‌زاده بیان کرد: اگر از بی رحمی های رژیم بعثی عراق صحبت کنم که چه برخوردی با همسنگرانم داشتن سالیان ،سال به درازا خواهد کشید، شش ماه هر روز زیر شکنجه های طاقت فرسای این رژیم بودم اما با ایمان به باورهایی که داشتم نتوانستند از من اعترافی بگیرند

یکی از آزادگان می‌گوید: در مرز پنجوین، توسط رژیم بعثی عراق اسیر شدم و مدت ۷ سال در اسارت بودم.

حاجی علی “کیوره گیوزه” گفت:از اهالی روستای کیوره گیوزه است ،وقتی اسیر شدم مرا به شهر “چوار تا “از توابع عراق بردند و زیر شکنجه های سخت و بی امان به خدا پناه بردم هر چند این رژیم ادعای مسلمانی داشت اما نیروهایش هیچ وقت از اهل ایمان نبودند و تا اسمی از رب  می شنیدن مثل شیاطین بیشتر عصبانی می شدند و تا حد مرگ شکنجه ات می‌دادند.

 


سعید امین پور از آزادگان دفاع مقدس در این باره می گوید در سال ۶۷ در منطقه سورکوه به اسارت رژیم بعث درآمدها به مدت ۱۰ سال از عمر خود را در اسارت رژیم منحوس بعثی بودم.

وی افزود : رژیم بعثی عراق نظامی و غیرنظامی را سرباز امام خمینی (ره) می دانست و هرکس را به اسارت می‌گرفت شکنجه می داد در واقع او دشمن ملت ایران بود چرا که جنایات رژیم بعثی شاهد این ماجرا است که فقط زنان و کودکان و غیرنظامیان را هدف قرار می‌داد.